چه جاروبرقی کیسه ای به سبک قدیمی داشته باشید و چه مدل جدیدتری بدون کیف ، جارو برقی یکی از ساده ترین وسایل کوچک است که امروزه در بیشتر خانه ها یافت می شود. و گرچه مکانیک خلا of شما ممکن است ساده باشد ، اما باز هم به تعمیر و نگهداری نیاز دارد.
همانطور که وسیله نقلیه شما بدون کمربند و شیلنگ کار نخواهد کرد ، در مورد جاروبرقی شما نیز همین امر صدق می کند. سوراخ شدن در شلنگ های شما باعث کمبود مکش می شود و شکسته شدن کمربند مانع از دویدن میله ضرب و شتم شما می شود ، خاک ، مو و باقی مانده در فرش ها و قالیچه های شما جاسازی می شود. در نهایت ، هر خلا every نشانه هایی از سایش را نشان می دهد و ممکن است نیاز به تعمیر یا تعویض داشته باشد.
در زیر لیستی از سه رایج ترین مشکلات جاروبرقی و برخی از مسائل ساده تعمیر و نگهداری است که صاحب خانه می تواند به تنهایی حل کند. اگر آن را در لیست مشکلات تعمیر و نگهداری احتمالی قرار داده اید و هنوز خلاuum شما به درستی کار نمی کند ، ممکن است زمان تعمیر خلاuum فرا رسیده باشد.
اگر جاروبرقی کیسه ای دارید ، اولین کاری که باید انجام دهید این است که مطمئن شوید کیف شما پر نیست و سوراخ داخل آن نیست. داخل محفظه نگهدارنده کیسه را بررسی کنید تا بررسی کنید که گرد و غبار و بقایای داخل کیسه نیست. اگر آوار و گرد و غبار در محفظه کیسه وجود داشته باشد ، وقت آن است که کیسه را عوض کنید زیرا در آن سوراخی وجود دارد.
اگر خلا model مدل بدون کیسه دارید ، بررسی کنید تا نیازی به تخلیه ظرف شما نباشد. مهر و موم های موجود در ظرف خود را بررسی کنید تا سالم یا سالم نباشند و نشان ندهند که باید جایگزین شوند.
بیشتر جاروبرقی ها دارای فیلترهای متعددی هستند که می توانند در برابر گرد و غبار مسدود شوند. اگر این فیلترها مسدود شده باشند ، مکش جاروبرقی شما آنطور که باید قوی نیست.
تمام فیلترهای موجود در خلا را بررسی کنید. اگر فیلترها قابل شستشو هستند ، آنها را برداشته و با آب ساده تمیز کنید. زیر آب کار کنید تا آب خارج شده از فیلتر پاک شود. برای تمیز کردن فیلتر خود از هیچ پاک کننده یا مواد شیمیایی استفاده نکنید. قبل از بازگرداندن فیلترها برای استفاده از دستگاه ، مطمئن شوید که کاملاً خشک شده اند. یک فیلتر مرطوب می تواند موتور را بر روی خلا blow شما منفجر کند.
اگر فیلتر مدل کاغذی است ، مانند فیلتر Hepa ، برای فیلتر جایگزین باید به یک خرده محلی مراجعه کنید.
اگر فیلترهای خود را تعویض یا تمیز کرده اید و در خلا your شما هنوز مکش وجود ندارد ، همه شلنگ های خود را از نظر گرفتگی بررسی کنید. برای بررسی مسدود شدن می توان بیشتر شیلنگ ها را کاملاً جدا کرد. فراموش نکنید که خلاuum را زیر و رو کنید و ورودی را در نزدیکی میله کوبنده (برس چرخان جلوی خلا your خود) بررسی کنید تا مسدود شود. همانطور که شلنگ ها را از نظر گرفتگی بررسی می کنید ، به وضعیت شلنگ ها نیز نگاه کنید. اگر در خارج از شلنگ متوجه جمع شدن گرد و غبار شوید ، سوراخی ایجاد کرده و به تعمیر خلا نیاز دارید.
اگر میله کوبنده در حین جاروبرقی حرکت نمی کند یا بوی سوختگی نمی دهد ، احتمالاً کمربند شکسته ای دارید که باید تعویض شود.
این یک رفع ساده است که صاحب خانه می تواند به تنهایی انجام دهد. تسمه های جاروبرقی را می توان از اکثر خرده ان عمده با هزینه 2.99 تا 20 دلار بسته به نوع خلاuum مدل اری کرد.
اکثر جاروبرقی ها از ویژگی های محافظت در دمای بالا برخوردار هستند که موتور را خاموش می کنند تا از گرم شدن بیش از حد دستگاه و سوختن آن جلوگیری شود. هنگامی که شلنگ ورودی متصل است یا خلا برای سطح وکیوم شده خیلی کم تنظیم می شود ، مانند یک خرده پرشته ، می توان این سنسور را خاموش کرد.
تا حالا به چیزی غیر از دیوان حافظ تفأل زدهاید؟
من یکبار فالِ «ریچارد براتیگان» گرفتم. پارسال. عجیب جواب داد!
جوری معتقد شدم بهش که دیگر بعداز آن هیچ فالی نگرفتم و گذاشتم حرفِ آخر باشد.
دیوان حافظ در کانسپتِ احساسی یکجورهایی حالوهوای پلورالیستی یا حتی کانفورمیستی دارد! همه را تایید میکند و با همه جور میشود! هر غزلش اینقدر تنوعِ مفهومی و حسی دارد که با هر نیّتی لاش را باز کنی بهت جواب میدهد.
این بیت نشد، بیت بعدی!
فضای فکری و حسیِ ما وقتی داریم نیّت میکنیم -درست مثل حلّ مسائل ریاضی که خارج از چهار عمل اصلی نیست- بالاخره معلّق است بین امید و ناامیدی و اندوه و شادی و حسرت و آرزو.
حافظ توی اغلب غزلهاش همهی اینها را با هم دارد. بالاخره رِند است به اقرار خودش، و تمامیتخواه بهزعمِ من. میخواهد حضورِ همه را پای همهی حرفهاش داشته باشد
برگردیم به فالِ براتیگان.
کافیست بعدازینکه من از خلوتِ خودم بیرون آمدم و دوباره قاطی شدم با دنیا، یکنفر برود توی اتاق، کاغذی که زیرِ دستم بوده را نگاه کند، یا شیشهی روی میز کارم را -اگر خاک گرفته باشد- تا بفهمد من چهم بوده است.
خسته و خالی و آشفته بودم. راه یا اصلاََ نبود، یا اگر پیدا میشد تهش بسته بود. وضعیتم بازپخشِ «ترومنشو» بود، درست همان سکانسی که ترومن سوار ماشین میشود که اینبار هرجور هست از جهانشهر بزند بیرون و نمیشود هیچجور!
بعد از سهکیلومتر پیادهروی توی اتاقِ بیستمتری، نشستم پشت میز. خوکار را برداشتم. نه! دستم خودکار را برداشت و روی برگهی تقویم رومیزی به یازده شکلِ مختلفِ تحریرِ نستعلیق نوشت:
«همهچی درست میشه»
من توی حالِ خودم بودم، دستم توی حال خودش. یککمی که از خودم بیرون آمدم نگاهم افتاد به کاغذ. جملهی خوبی بود، ولی گواهیِ معتبری نبود. میتوانست فقط آرزوم باشد، و کو تا آدم برسد به آرزوش!
یکی باید زیرش را امضا میکرد. یکی که خاطر آدم جمع باشد به دلخواهِ مخاطب حرف نمیزند و بههیچی غیر از کشف و شهودِ خودش محل نمیدهد. برگشتم چشم چرخاندم توی کتابهای پشت سرم:
«نامهای عاشقانه از تیمارستانِ ایالتی».
ازین نظر میشد به براتیگان اعتماد کرد. او محلِ هیچکی نمیدهد و کلمات خودش را بیمحابا و جسورانه شلیک میکند. شکلِ مردنش هم عین نوشتنش بود ازقضا؛ به تلفنقطعکردنِ معشوقهی سابقش هیچ محل نگذاشت، رفت پشت پنجره، روبهدریا ایستاد و با تفنگِ شکاریِ قرضی شلیک کرد توی شقیقهی خودش.
کتاب را برداشتم و خواستم پشت چکی که نوشته بودم را امضا کند تا خیالم تخت شود از نقدشُدنش.
لای کتاب را همینجوری باز کردم. صفحهی چهلویک.
براتیگان ماشه را چکاند. سطر پایینِ صفحه، درست جایی که پسر هجدهساله -وقتی آمدهاند سراغش تا ببرندش تیمارستانِ ایالتی- بی یککلمه پسوپیش، جوری که انگار دیالوگ یادش رفته و همانلحظه از قصهی براتیگان آمده بیرون و کاغذ زیر دستم را خوانده، میگوید:
«پدرم گفت:
همهچیز درست میشه».❤️
#محمدجواد_اسعدی
درباره این سایت